خبر خوان ، آمیزه ای از واقعیت و افسانه - کیوسک خبری آشنا

خبر خوان اثر درخشانی از پولت جایلز است. انتشارات خوب این کتاب را با ترجمه مهرداد وثوقی به خوانندگان فارسی زبان و علاقه مندانِ ادبیات داستانی ارائه نموده است. گفتنی ست که بر اساس قوانین بین المللی، حق انحصاری انتشار کتاب خبر خوان News of the world به زبان فارسی در سراسر دنیا متعلق به نشر خوب است.

روایتی از تقابل فرهنگ ها

بلوط های همواره سبز با صداهای خشمناک شاخه ها را بالا می بردند و نفس بیرون می دادند و آوازی دسته جمعی از شهر به گوش می رسید؛ تمرین چهارشنبه گروه کُر. (بخشی از کتاب)

خبر خوان رمانی جمع وجور و کم حجم است. این داستان صد و شصت و دو صفحه ای، داستان دختری را روایت می نماید که در خردسالی توسط قبیله ای سرخپوستی به نام کیووا به اسارت گرفته شده است. جوهنا، کودک ده ساله داستان، هیچ خاطره ای از گذشته اش ندارد؛ زبان و فرهنگ اصلی اش را فراموش نموده و خود را متعلق به قبیله کیووا می داند.

در طی ماجراهای مختلف، او دوباره از گروه سربازان آزاد و از خانواده سرخپوستی اش جدا می گردد. در این میان، کاپیتان جفرسون کایل کید پیرمردی ست که چند جنگ را از سر گذرانده است. او برای گذراندن زندگی به شهرها و روستاهای مختلف سفر می نماید و برای افراد بی سواد اما علاقه مند، خبرهایی از شهرها، فرهنگ ها و کشورهای مختلف می خواند. تا این که دست بر قضا ماموریت خاصی را به عهده می گیرد، او می پذیرد.در ازای دریافت طلا دخترک یتیم را نزد بستگانش در جنوب تگزاس برساند.

این ماموریت اساس داستان را تشکیل می دهد، داستانی که خواننده اش را علاوه بر آشنایی مختصر با تاریخ آمریکا، به گونه ای با خود همراه می نماید که تا پایانش یک نفس پیش می رود. در کتاب خبر خوان ، پولت جایلز ما را به جنگ های داخلی تگزاس می برد؛ جایی که مقررات حکومت نظامی، فساد دولتی و تعصب نژادی وجود دارد.

در این اثر رسالت رساندن دخترک به خانواده اش، موقعیتی را به وجود آورده که نظاره گر دو فرهنگ و دنیاِ متفاوت هستیم. دنیا دخترکی آزاد و رها که با باورها و آیین سرخپوستان تربیت شده و دنیا پیرمردی دنیادیده که ماموریت بزرگی را به عهده گرفته است.

گردآورنده اخبار از سرزمین های دور

پولت جایلز در رمان خبر خوان ، هنرمندانه موقعیت های نفس گیر و هیجان انگیزی خلق نموده و خواننده را پای اثر خود میخکوب می نماید. او در این اثر با جسارت و هوشمندی احساسات و عواطف انسانی را به رشته ی قلم درآورده است.

در بخشی از کتاب خبر خوان می خوانیم:

این پیرمرد نمادی از عقل و دانش بود. چون طی چند لحظه اگر تیراندازی نمی شد، دست کم کتک کاری راه می افتاد. آدم ها توی تگزاس عاجزند در خصوص مسائل سیاسی به شیوه منطقی گفت وگو نمایند. اصلا بحث نمی گردد، فقط اِعمال زور می گردد. مشت نمونه خروار است، همین سربازهای پشت در.

روزنامه هایش را توی کیفش انداخت و گفت: من گردآورنده اخبار از سرزمین های دورم، اما در خصوص روزنامه شهر آستین و نشریه هرالد، خودتان می توانید بخوانید.

کاپیتان در کیفش را بست و محکم کرد. اگر دلتان دعوا می خواهد، هروقت خواستید می توانید؛ فقط نه موقعِ روزنامه خوانی من.

آیین ها و سنت های افسانه ای

در کتاب خبرخوان با گوشه های مختلفی از فرهنگ های مختلف به ویژه سرخپوستان روبه رو هستیم. به عبارت دیگر می توان گفت خبر خوان مملوء از سنت ها یی ست که به مثال داستان هایی افسانه ای و باورنکردنی می مانند. سنت هایی که مایه شگفتی خواننده می شوند:

نفس نفس زنان آرام روی سنگ ها دراز کشید. جوهنا روی پاهایش جست زد و مثل ترکه شق ورق ایستاد. صورتش رو به آفتاب گرفت و با صدایی بلند و گرفته بنا کرد به اواز خواندن. موهای تافی رنگش با طره هایی ضخیم و پوشیده از آرد به پرواز درآمدند؛ کارد قصابی را بالا گرفت و تیغه اش را روی سرش گذاشت و زد زیر آواز. هی هی چال ان اون! دشمنان شان از پیش چشمانشان گریخته بودند. از وحشت پا به فرار گذشته بودند. جگرش را نداشتند، دست هایش نیرویی در خود نداشت، هی هی هی! دشمنانم به درک واصل شدند، به جایی پرت شدند به رنگ آبی تیره که هیچ آبی در آن جا نیست، هی هی هی! کوی گوو خوئه دووئی!

ما، کیووایی ها، سخت کوش و نیرومندیم!

آن پایین ها، کادویی ها صدای آن آواز پیروزی کیووایی را شنیدند، آوازی به نیت کندن پوست سر و وقتی به انتهای تنگ دره رسیدند که آبش به رود برازوس می ریخت، حتی توقف نکردند تا قمقمه هایشان را پر نمایند.

سپس دخترک با آن دامن و زیردامنی اش که به شکل شلوارهای تُرکی مچاله شده بود، همان طور که کارد قصابی را روی سر داشت، از لبه صخره پرید. در نیمه های راه بود که کاپیتان به دنبالش رفت و دامنش را گرفت.

دخترک می خواست برود و پوست سر اَلمی را بکند.

کاپیتان گفت: نه عزیزم، ما چنین کاری نمی کنیم… قرار نیست.

هاین آ؟

نه، به هیچ وجه. نه. پوست کندن نه. دخترک را بلند کرد و از روی لبه تخته سنگ گذراند و بعد به دنبالش رفت. کاپیتان گفت: کار بسیار ناشایستی است.

پولت جایلز روایتگر جزئیات زندگی

پولت جایلز نویسنده کتاب خبر خوان (متولد چهارم آوریل 1943) از داستان نویسان معاصر آمریکاست. او بیش از پانزده کتاب نوشته و تا به امروز پیروز شده است برای تعدادی از آن ها نامزد و حتی برنده جایزه های ادبی گردد و در لیست بهترین کتاب های دنیا قرار بگیرد؛ از جمله رمان خبرخوان که در سال 2016 جزء پنج نامزد نهایی جایزه کتاب ملی آمریکا بود. دوره نویسندگی جایلز را می توان به دو دوره قبل و بعد از سال 2002 تقسیم کرد؛ با این که کتاب های نخستش نیز از ارزش ادبی برخوردار است اما به خاطر رمان های دوره دوم نویسندگی اش است که او را از نویسندگان صاحب سبک معاصر می دانند. این رمان ها عبارت اند از: زنان خصم (2002) هوای طوفانی (2007) رنگ آذرخش (2009) جزیره فانوس دریایی (2013) خبرخوان (2016) در رمان خبرخوان، نحوه داستان نویسی جایلز به گونه ای ست که علاوه بر شیوه خاص سجاوندی، گاهی گفت وگوی شخصیت ها با توصیف ها آمیخته شده و در ظاهر مرزی برای آن ها نیست. این مسئله ممکن است در ابتدا اندکی ابهام به وجود بیاورد. اما پس از چند صفحه خواننده با این سیاق انس می گیرد و از داستان لذت می برد. داستانی ک شاید پس از چند صفحه نمی توان از خواندن آن دست برداشت و باید تا پایانش یک نفس پیش رفت.

اگر از علاقه مندان ادبیات داستانی هستید می توانید به سایت انتشارات خوب سر بزنید. برای خرید آنلاین کتاب خبر خوان به بخش کتاب ها سربزنید.